شعری از الهام مهرانفر
من از آروارۀ یک گرگ گذر کردم
تا طلسمی شکسته شود
که دستهایمان را
میان دو حفره
بلعیده بود.
هنوز هم در ابتدای جهان ایستادهام
بر سر قراری که گذاشتیم
در ماه فروردین
روز خرداد.
وقتی خورشید با شعاع همیشگیاش
زمین را سرشار خواهد کرد.
در آن هنگام که آسمان هفتپاره خواهد شد.
کوهها از انتهای خاک برمیخیزند.
دریاها سر به سینۀ اقیانوس میکوبند
و ریواسهای بسیاری زمین را احاطه خواهند کرد.
من در میان انبوهی
از اجداد انسان
که بر درختان
در انتظار غروب خورشیدند
در همان نقطه ایستادهام
و استخوانهایم
بر کتیبههای هزارانساله
مرثیه میخواند.
موارد بیشتر
فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ نهم/ بهار ۱۴۰۴( دریافت فایل پیدیاف بخش شعر)
نقد و پژوهش منتخب در سایت( تحلیل مجموعه رباعی “در جنگ میان باطل و باطلتر” به قلم سمیه جلالی)
فصلنامۀ ماهگرفتگی سال دوم/ شمارۀ هشتم/زمستان ۱۴۰۳ (نقد و بررسی کتاب مجموعه شعر تهرانِ چشمهای تو)